سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ازهر زمان ازهرمکان
بزرگترین سایت علمی و تفریحی
به سایت ما خوش آمدید

 


یکی از موضوعات مورد علاقه و مطالعه بنده دوران پیدایش - زندگی و نابودی دایناسورهاست. چندی پیش بعد از مدتها انتظار بالاخره کامل ترین و زیباترین و جدیدترین کتاب (و در واقع اطلس تمام رنگی) دایناسورشناسی جهان همزمان در آمریکا - انگلستان و استرالیا منتشر شد و خوشبختانه نسخه ای از آن هم به دست ما رسید.

معرفی این کتاب شگفت انگیز بماند برای بعد. نکته ای که می خواهم بگویم در حقیقت نقصی بود که در این کتاب دیدم. در بخش معرفی دایناسورهای جهان از خاورمیانه و از جمله ایران هیچ خبری نبود! تو گویی که در دوران صدها میلیون ساله زندگی دایناسورها هیچ نمونه ای از این جانوران دیرزی در خاک کنونی ایران زندگی نمی کرده است.

با ناشر کتاب تماس گرفتم و علت را جویا شدم . گفتند در طول 30 سال گذشته هیچ مطالعه مستقلی در زمینه شناخت دایناسورها در ایران صورت نگرفته و اگر هم گرفته باشد نتایح آن به شکلی آکادمیک و قابل استناد منتشر نشده است. و باز اگر هم متنشر شده باشد به اطلاع مراکز علمی آمریکا نرسیده است .

همه سایتهای موجود در زمینه علوم زمین شناسی و جغرافیایی و دیرین شناسی ایران را بررسی کردم. راست می گفتند. از پژوهش و یا حتی اعلام کوچکترین یافته ای در این زمینه تقریبا هیچ خبری نبود که نبود. تنها معلوماتی که می شد از لابلای انبوه نوشته های پراکنده موجود بدست آورد این بود که در دوران "ژوراسیک " استان کرمان کنونی جولانگاه دایناسورها بوده است و به علاوه نمونه هایی از فسیل این جانوران در مراغه نیز یافت شده است. همین!

این که دایناسورهای ایران دقیقا در چه دوران زمین شناسی و در چه قسمتی از کشور ما می زیسته اند و از چه رسته ای بوده اند اطلاعی در دست نیست. یا لااقل اینکه با پیگیری های اینترنتی چیزی دستگیر من نشد و قاعدتا در دست علاقمندان نیست.

کشور ایران دو ویژگی مهم دارد. یکی اینکه دست کم یکصد سال است که هزاران کارشناس در آن مشغول معدن کاوی و اکتشافات زیرزمینی و یا جاده کشی بوده اند و طبیعتا لااقل در حین کارشان با موارد بسیار زیادی از فسیلهای دایناسورها و آثار زندگی آنها برخورد کرده اند و دوم اینکه دانشگاه تهران و قاعدتا بخش زمین شناسی آن بعد از دانشگاه آمریکایی بیروت قدیمی ترین دانشگاه خاورمیانه است و به میزان قدمتش از آن توقع تحقیق می رود. من نمیدانم در این همه مدت زمین شناسان ایران چه می کرده اند که در زمینه معرفی این بخش از تاریخ طبیعی ایران نه یک کتاب یا تحقیق مستقلی را ارائه کرده اند و نه مطالعه ای اساسی انجام داده اند و نه نمایشگاه معتبری از بقایای دایناسورهای یافت شده در ایران را بر پا نموده اند؟ و اگر هم در این سی سال کاری کرده اند پس چرا نتایج آن را در اختیار همگان قرار نداده اند؟ بهرحال جای کشور ایران با یک میلیون ششصد هزار کیلیومتر مربع وسعت و بجای مانده از همه دوران زمین شناسی جهان و با داشتن حداقل یکصد سال سابقه کار زمین شناسی در معتبرترین اطلس شناخت دایناسورهای جهان خالیست. این جای خالی مایه شرمساری کارشناسان و استادان دیرین شناس ایرانی است و هیچ عذر و بهانه ای هم از آنها پذیرفتنی نیست.

 

پا نوشت :

نویسنده مقاله فوق در زمینه دایناسورها فیلم جالبی را ترجمه کرده است که می توانید آن را در وبلاگ نشنال جیوگرافیک فارسی ببینید . البته تصور می کنم به دلیل سرعت پایین اینترنت در ایران قابل دیدن نباشد.

 

 

 

 

کشف سنگواره دایناسور برای اولین بار در ایران 



تحقیق وبررسی برای کشف دیگر اجزای احتمالی فسیل این دایناسور و یا نمونه های مشابه درمنطقه کلات ادامه دارد.
 

آفتاب: عضوهیأت علمی گروه زمین شناسی دانشگاه پیام نور مشهد روز سه شنبه درمصاحبه با واحد مرکزی خبر گفت: «چندی قبل در سفر پژوهشی به ارتفـاعـات کلات برای جمع آوری نمونه هایی از آمونیت ها ، یک نمونه فسیل شامل چند مهره و دنده از دایناسوری در این آمـونیت ها مشـاهده شد که بـا بررسی های انجام شده مشخص شد قدمت آن به 100 میلیون سال قبل یعنی به اواخر دوره کرتاسه (به کسر ک و سکون ر ) باز می گردد .»

به گزارش سرویس علم و فن آوری آفتاب، عبدالمجیدموسوی نیا گفت: این سنگواره ها که درمجموع کمتر از10 درصد پیکر دایناسور است برای بررسی و تشخیص دقیق به دانشگاه مـونیخ آلمان ارسال شد و محققان این دانشگاه پس از بـررسـی و تحقیق بـر روی قطعـات کشـف شـده ، این دایناسـور را از نـوع پلسـی و زوروس( plesiosaurus) شناسایی کردند.

وی گفت:«تحقیق وبررسی برای کشف دیگر اجزای احتمالی فسیل این دایناسور و یا نمونه های مشابه درمنطقه کلات ادامه دارد.»

 

کشف سنگواره دایناسور برای اولین بار در ایران

 مرجع : خبرگزاری واحد مرکزی خبر

 
تحقیق وبررسی برای کشف دیگر اجزای احتمالی فسیل این دایناسور و یا نمونه های مشابه درمنطقه کلات ادامه دارد.
 

آفتاب: عضوهیأت علمی گروه زمین شناسی دانشگاه پیام نور مشهد روز سه شنبه درمصاحبه با واحد مرکزی خبر گفت: «چندی قبل در سفر پژوهشی به ارتفـاعـات کلات برای جمع آوری نمونه هایی از آمونیت ها ، یک نمونه فسیل شامل چند مهره و دنده از دایناسوری در این آمـونیت ها مشـاهده شد که بـا بررسی های انجام شده مشخص شد قدمت آن به 100 میلیون سال قبل یعنی به اواخر دوره کرتاسه (به کسر ک و سکون ر ) باز می گردد .»

به گزارش سرویس علم و فن آوری آفتاب، عبدالمجیدموسوی نیا گفت: این سنگواره ها که درمجموع کمتر از10 درصد پیکر دایناسور است برای بررسی و تشخیص دقیق به دانشگاه مـونیخ آلمان ارسال شد و محققان این دانشگاه پس از بـررسـی و تحقیق بـر روی قطعـات کشـف شـده ، این دایناسـور را از نـوع پلسـی و زوروس( plesiosaurus) شناسایی کردند.

وی گفت:«تحقیق وبررسی برای کشف دیگر اجزای احتمالی فسیل این دایناسور و یا نمونه های مشابه درمنطقه کلات ادامه دارد.»

کشف سنگواره دایناسور برای اولین بار در ایران

 مرجع : خبرگزاری واحد مرکزی خبر

 
تحقیق وبررسی برای کشف دیگر اجزای احتمالی فسیل این دایناسور و یا نمونه های مشابه درمنطقه کلات ادامه دارد.
 

آفتاب: عضوهیأت علمی گروه زمین شناسی دانشگاه پیام نور مشهد روز سه شنبه درمصاحبه با واحد مرکزی خبر گفت: «چندی قبل در سفر پژوهشی به ارتفـاعـات کلات برای جمع آوری نمونه هایی از آمونیت ها ، یک نمونه فسیل شامل چند مهره و دنده از دایناسوری در این آمـونیت ها مشـاهده شد که بـا بررسی های انجام شده مشخص شد قدمت آن به 100 میلیون سال قبل یعنی به اواخر دوره کرتاسه (به کسر ک و سکون ر ) باز می گردد .»

به گزارش سرویس علم و فن آوری آفتاب، عبدالمجیدموسوی نیا گفت: این سنگواره ها که درمجموع کمتر از10 درصد پیکر دایناسور است برای بررسی و تشخیص دقیق به دانشگاه مـونیخ آلمان ارسال شد و محققان این دانشگاه پس از بـررسـی و تحقیق بـر روی قطعـات کشـف شـده ، این دایناسـور را از نـوع پلسـی و زوروس( plesiosaurus) شناسایی کردند.

وی گفت:«تحقیق وبررسی برای کشف دیگر اجزای احتمالی فسیل این دایناسور و یا نمونه های مشابه درمنطقه کلات ادامه دارد.»




موضوع مطلب :

دوشنبه 91 مهر 17 :: 3:51 عصر

 

جمشید در نوشته‌های فارسی میانه [ویرایش]

از جمشید در نوشته‌های فارسی میانه بسیار یاد شده‌است.

فارس نامه: [ویرایش]

ابن بلخی در فارس نامه تخت جمشید را ساخته? جمشید دانسته و می‌گوید :

هر کجا صورت جمشید به کنده گرد کنده‌اند، مردی بوده‌است قوی، کشیده ریش و نیکو روی و جعد موی و در بعضی جاها صورت او گرد است و چنان است که روی در آفتاب دارد.

نوروز نامه: [ویرایش]

خیام در نوروز نامه پیدایش می‌را به دست یکی از نزدیکان جمشید به نام شاه شمیران دانسته‌است.

نفایس الفنون فی عرایس العیون: [ویرایش]

در نفایس الفنون فی عرایس العیون نوشته? محمد ابن آملی پیدایش می‌به دست جمشید دانسته شده‌است :

عضد الدوله از صاحب ابن عباد می‌پرسد اول کسی که شراب بیرون آورد که بود ؟ او جواب داد که جمشید جمعی را بر آن داشت تا نباتات و درختان گوناگون را بکارند و ثمرات آن را تجربه نمایند. چون میوه? رز چشیدند در او اذتی هر چه تمام تر یافتند و چون خزان شد در میوه? رز استحاله‌ای پدید آمد. جمشید دستور داد تا آب آن را بگیرند و در خمره کنند. پس از اندک مدتی در خمره آن تغییر حاصل شد «و از اشتداد غلیان حلاوت او به مرارت پیدا شد». جمشید در آن خمره را مهر کرد و دستور داد که هیچ کس از آن ننوشد، زیرا می‌پنداشت که زهر است. جمشید را کنیزک زیبایی بود که مدت‌ها به درد شقیقه مبتلا گشته و هیچ یک از اطبا نتوانستند او را معالجه کنند. با خود گفت مصلحت من در آن است که قدری از آن زهر بیاشامم و از زحمت وجود راحت شوم. قدحی پر کرد و اندک اندک ازآن آشامید. چون قدح تمام شد اهتزازی در او پدید آمد، قدحی دیگر بخورد، خواب بر او غلبه کرد. خوابید و یک شبانه روز در خواب بود. همه پنداشتند که کار او به آخر رسید. چون از خواب برخاست از درد شقیقه اثری نیافت. جمشید سبب خواب و زوال بیماری پرسید. کنیزن حال باز گفت. جمشید جمله? حکما را گرد کرد و جشنی بر پا نمود و خود قدحی بیاشامید و بفرمود تا به هر یک قدحی دادند. چون یکی دو دور بگردید، همه در اهتزاز در آمدند و نشاط می‌کردند و آن را شاه دارو نام نهادند و در آن راه مبالغه می‌نمودند و در خوردن افراط می‌کردند.

همچنین گویند که جمشید جامی داشت که آن را جام جهان نما می‌گفتند و در آن احوال ملک خویش میدید.

از جام جم یا جام جهان نما در ادبیات فارسی نشانه‌های بسیاری می‌توان یافت که پرداختن به آن‌ها از حوصله? این نوشتار بیرون است.

جمشید و پرورش ماهی [ویرایش]

جمشید نخستین انسانی است که به پرورش ماهی، در ماهی خانه، پرداخت.

بپرداخت آب میانگاه خاک
بپرورد ماهی در آن آب پاک
ز جمشید ماند چنین یادگار
اگرچه برآمد بسی روزگار
هنرور شده خاک ایران زمین
بشد زان سپس سوی ماچین و چین

 

جمشید در ادبیات معاصر فارسی [ویرایش]

در ادبیات معاصر ایرانی، بر خلاف دوران ادبیات کلاسیک ایران که به کرات نام و سرگذشت جمشید موضوع اشعار شعرایی چون حافظ، مولوی و خیام قرار گرفته‌است، کمتر به این شخصیت پرداخته شده‌است. اما شاید محمد محمدعلی با رمان جمشید و جمک (1384) از معدود نویسندگانی باشد که به بازآفرینی اساطیر کهن ایرانی به زبان رمان روی آورده‌است.*[




موضوع مطلب :

جمعه 91 مهر 14 :: 12:47 عصر

 

تأسیس باشگاه فوتبال بارسلونا (1922–1899)

اعضای تیم در سال 1903

خوان گمپر

در 22 اکتبر سال 1899 میلادی، هانس گمپر تمایل خود را به صورت آگهی در روزنامه لوس دپورتس برای تأسیس باشگاه فوتبال اعلام کرد. در 29 نوامبر همان سال در جلسه? خیمناسیو سوله نتایج مثبتی حاصل شد و در نهایت یازده بازیکن شامل واتر وایلد، لوئیس دی اوسو، بارتومئو ترادس، اوتو کونزله، اوته مه یر، انریک دوکال، پره کبوت، کارلس پوجول، جوزپ لوبت، جانپارسونز و ویلیام پارسونز جذب شدند و باشگاه فوتبال بارسلونا متولد شد.[11] بارسلونا شروع موفقیت آمیزی در مسابقات ملی و منطقه‌ای نظیر مسابقات فوتبال کاتالونیا و کوپا دل ری داشت. در 1902 میلادی باشگاه اولین جام خود، کوپا ماکایا را بالای سر برد و نیز در همان سال در فینال اولین دوره کوپا دل ری به مصاف بیزکایا رفت که 1 – 2 مغلوب شد.[12] در 1908 میلادی، درحالی که باشگاه در شرایط مالی سختی قرار داشت و جز قهرمانی در مسابقات فوتبال کاتالونیا در 1905 میلادی تا آن زمان نتوانسته بود پیروزی دیگری به دست آورد، خوان گمپر به عنوان ریاست باشگاه برگزیده شد. گمپر در 5 دوره متفاوت، در بین سال‌های 1908 تا 1925، ریاست باشگاه را بر عهده داشت، و مجموعاً حدود 25 سال را در خدمت باشگاه گذراند. از مهمترین دستاوردهای وی می‌توان کمک به بارسا برای به دست آوردن ورزشگاه اختصاصی را خاطر نشان کرد.[13]

در 14 مارس 1909 میلادی، بارسلونا به ورزشگاه اینداستریا که بزرگتر بود و 8?000 نفر گنجایش داشت، نقل مکان کرد. از 1910 تا 1914 میلادی، بارسلونا در جام پیرنه شرکت کرد و به عنوان بهترین تیم لانگیدوک، میدی، ناحیه آکیتن، باسک و کاتالونیا انتخاب شد. در آن زمان شرکت کردن در این رقابت‌های آزاد برای تیم بسیار مفید بود.[14][15] در همین دوره زبان رسمی باشگاه از کاستیلن به کاتالونیایی تغییر کرد و تیم به‌تدریج به یکی از نمادهای مهم کاتالونیا تبدیل شد، تاجایی که برای بسیاری از طرفداران، حمایت از تیم بیشتر به واسطه? جایگاه اجتماعی آن و نه بازی خود تیم اهمیت داشت.[16]

گمپر، جک گرینول را به عنوان اولین مربی تمام وقت بارسلونا انتخاب کرد.[17] وی همچنین تلاش‌هایی برای افزایش تعداد اعضای باشگاه انجام داد، به طوری که در سال 1922 میلادی، تعداد اعضای باشگاه به بیش از 20?000 نفر افزایش یافت. این افزایش اعضا به لحاظ مالی تیم را قادر به تهیه ورزشگاه جدید ساخت. در نهایت باشگاه به ورزشگاه لس کورتس که در همان سال افتتاح شده بود، نقل مکان کرد.[18] ورزشگاه جدید 22?000 نفر گنجایش داشت که بعدها به 60?000 نفر هم رسید.[19] در دوران گمپر، تیم فوتبال بارسلونا موفق شد یازده بار مسابقات فوتبال کاتالونیا، شش بار کوپا دل ری و چهار بار کوپا دی پیرنه را فتح کرده و نخستین «عصر طلایی» خود را تجربه کند.[12][13]
[ویرایش]
ریورا? جمهوری خواهی و جنگ داخلی (1957–1923)

بمباران هوایی بارسلون در 1938

در 14 ژوئن 1925، جمعیت حاضر در یکی از مسابقه در حرکتی خودجوش برای اعتراض به دیکتاتوری میگوئل پریمو ده ریورا سرود ملی را هو کردند که در پی آن حکومت در واکنش به این عمل ورزشگاه را شش ماه تعطیل کرد و گمپر نیز مجبور به کناره‌گیری از ریاست باشگاه شد.[20] همزمان با حرکت باشگاه‌ها به سوی حرفه‌ای شدن، مدیران بارسلونا نیز در 1926 اولین گام را در این مسیر نهادند.[18] در 1928، بارسلونا پیروز جام اسپانیا شد، در مراسم اهدای جام ترانه? اودا اِ پلاکتو از رافائا آلبرتی یکی از اعضای اصلی گروه «نسل 27» در وصف عملکرد قهرمانانه دروازه‌بان بارسا خوانده شد.[21] در 30 ژوئیه 1930، بنیان گذار باشگاه، خوان گمپر، بعد از دوره‌ای افسردگی به واسطه? مشکلات شخصی و اقتصادی اقدام به خودکشی کرد.[13]

اگرچه بارسلونا با بازیکن سرشناسی چون جوزپ اسکولا به کار خود ادامه می‌داد، باشگاه به دلیل کشمکش‌های سیاسی که جامعه ورزشی را به کلی تحت شعاع قرار داده بود، وارد دوره‌ای از افت شد.[22] باوجود کسب قهرمانی در سال‌های 1930، 1931، 1932، 1934، 1936 و 1938[12] در مسابقات کاتالونیا، بارسلونا هیچ موفقیتی در سطح ملی (بجز عنوان بحث برانگیز 1937) به دست نیاورده بود. یک ماه پس از شروع جنگ داخلی اسپانیا در سال 1936، برخی از بازیکنان بارسلونا و اتلتیک بیلبائو داوطلب خدمت سربازی در جمع افرادی شدند که در مقابل شورشیان نظامی می‌جنگیدند.[23] در 6 اکتبر همین سال جوزپ سانیول، مدیر باشگاه و از اعضای حامی حزب سیاسی استقلال طلب، توسط سربازان فالانژ در نزدیکی گواداراما به قتل رسید.[24] در تابستان 1937، تیم به اردوی مکزیک و ایالات متحده رفت. این اردو اگرچه به لحاظ مالی باشگاه را در امان نگه می‌داشت، اما نیمی از تیم به دنبال پناهندگی در کشورهای فرانسه و مکزیک بودند. در 16 مارس 1938، بارسلونا مورد بمباران هوایی قرار گرفت که به کشته شدن 3000 تن انجامید و دفتر باشگاه نیز از این بمباران در امان نماند.[25] کاتالونیا چند ماه بعد به تصرف در آمد. باشگاه به نماد نافرمانی کاتالانیسم تبدیل شد و در پی‌محدودیت‌های ایجاد شده اعضای آن به 3?486 نفر کاهش یافت.[26] پس از جنگ داخلی، پرچم کاتالونیا ممنوع اعلام شد و تیم‌ها از استفاده از نام‌های غیراسپانیایی نیز منبع شدند. این اقدام باشگاه را مجبور به تغییر نام به (به اسپانیایی: Club de Fútbol Barcelona) و حذف پرچم کاتالونیا از لباس تیم کرد.[19]

در 1943، بارسلونا در نیمه نهایی مسابقات کوپا دل جنرالیسمه به مصاف رئال مادرید رفت. دیدار رفت دو تیم در لس کورتس با نتیجه 3–0 به نفع بارسلونا پایان یافت. پیش از بازی برگشت، اعضای تیم بارسلونا با رئیس امنیت دولت فرانسیسکو فرانکو دیدار داشتند و او به آن‌ها یادآوری کرد که تنها به علت سخاوتمندی رژیم آن‌ها امکان بازی کردن را دارند. در بازی برگشت رئال مادرید با نتیجه 11–1 بارسلونا را شکست داد.[27] علی‌رغم فشارهای سیاسی آن زمان، بارسلونا در ده 1940 و 1950 توانست موفقیت‌های قابل توجهی را کسب کند. بارسا با مربیگری جوزپ سامیتیر و بازیکنانی چون سزار، آنتونی رامالتس و خوان ولاسکو در سال 1929 توانست برای اولین بار قهرمان لا لیگا شود. این عنوان را توانست در سال‌های 1948 و 1949 نیز به دست آورد. همچنین در سال 1949 توانست برای اولین بار کوپا لاتین را فتح کند. در ژوئن 1950 باشگاه قرار دادی با لادیسلائو کوبالا بست، او یکی از افراد تاثیر گذار در بارسلونا بود.

در یکشنبه بارانی سال 1951، انبوهی از جمعیت پس از پیروزی 2–1 در برابر سانتاندر، ورزشگاه لس کورتس را بدون استفاده از تراموا ترک کردند که شگفتی مسئولین حکومتی را برانگیخت. در آن زمان در بارسلون کارکنان تراموا اعتصاب کرده بودند و این حمایت از جانب طرفداران بارسلون از حرکت آنان صورت گرفت. رویدادهایی از این قبیل چهره‌ای متفاوت از باشگاه یا تعلق آن به فراتر از کاتالونیا را نشان می‌داد.[28] بسیاری در اسپانیا باشگاه را مدافع حقوق بشر و آزادی می‌دانستند.[29]

بارسلونا توانست با مربیگری فردیناند دائوییک و بازی لادیسلائو کوبالا در سال 1952 پنج عنوان قهرمانی مختلف شامل لا لیگا، کوپا دل جنرالیسمه (یا همان کوپا دل ری)، کوپا لاتین و کوپا اوا دوارته و کوپا مارتینی روسی را بالای سر ببرد. همچنین در 1953 نیز توانست مجدداً لا لیگا و کوپا دل جنرالیسمه را فتح کند.[19]
[ویرایش]
باشگاه فوتبال بارسلونا (1978–1957)

ورزشگاه باشگاه بارسلونا، نیوکمپ که با حمایت‌های مالی هواداران در سال 1957 ساخته شد.

بارسلونا با مربیگری هلنیو هررا و لوییز سوارز جوان (بازیکن سال فوتبال اروپا در 1960) و دو بازیکن مجارستانی به توصیه کوبالا با نام‌های ساندور کوچیس و زولتان زیبور توانست دو عنوان ملی دیگر در سال 1959 و لا لیگا و جام بین شهری را در 1960 کسب کند. در 1961 بارسلونا اولین باشگاهی بود که توانست رئال مادرید را در رقابت‌های لیگ قهرمانان اروپا شکست دهد، اما در فینال با نتیجه 3–2 مغلوب بنفیکا شد.[30][31][32]

کار ساخت ورزشگاه نیوکمپ در سال 1957 به پایان رسید و این بدین معنا بود که باشگاه مقداری پول برای خرید بازیکنان جدید داشت. دهه 1960 موفقیت‌های کمتری برای باشگاه به همراه داشت و لا لیگا کاملاً در دست رئال مادرید بود.[32] از جنبه‌های مثبت دهه شصت می‌توان به ظهور بازیکنانی چون جوزپ فوسته و کارلس رکساچ و پیروزی باشگاه در کوپا دل جنرالیسمه در 1963 و جام بین شهری در 1966 اشاره کرد. همچنین بارسلونا توانست رئال مادرید را در فینال کوپا دل جنرالیسمه در ورزشگاه برنابئو در حالی که فرانکو بازی را تماشا می‌کرد، شکست دهد و بخشی از اقتدار سابق خود را به نمایش بگذارد. با پایان یافتن دوره دیکتاتوری فرانکو در 1974، نام باشگاه به نام اصلیش تغییر کرد، طراحی تاج آن به شکل اولیه‌اش برگردانده شد و دوباره حروف اصلیش را به دست آورد.[33]

فصل 1973–1974 شاهد حضور یوهان کرایف بود که برای ثبت یک رکورد جهانی به مبلغ 920 هزار پوند از آژاکس خریداری شد.[34] یوهان کرایف در مصاحبه‌ای با یکی از خبرگزاری‌های اروپا گفت:«من بارسلونا را به رئال مادرید ترجیح دادم زیرا نمی‌توانم برای تیمی بازی کنم که با فرانکو ارتباط دارد.» و این مصاحبه خیلی سریع او را به چهره محبوب هواداران بارسا تبدیل کرد و زمانی که وی نام فرزندش را یوردی، یک نام محلی کاتالانی گذاشت، بر میزان این محبوبیت افزوده شد.[35] یوهان کرایف به همراه بازیکنان خوب دیگری چون خوان مانوئل آسنسی، کارلس رکساچ و هوگو سوتیل به باشگاه کمک کردند تا بتواند بعد از دهه 1960 با شکست 5–0 رئال مادرید در سال 1974 قهرمان لالیگا شود.[36] یوهان کرایف در 1973 در اولین دوره حضورش در بارسا به عنوان بهترین بازیکن سال اروپا برای بار دوم انتخاب شد، او در سال 1971، زمانی که برای آژاکس بازی می‌کرد توانسته بود این عنوان برای اولین بار کسب کند، همچنین برای بار سوم در سال 1974 درحالی که همچنان برای بارسلونا بازی می‌کرد مجدداً این عنوان را تصاحب کرد.[37]
[ویرایش]
نونیز و ثبات در مدیریت (2000–1978)

جام قهرمانان اروپا که بارسلونا در سال 1992 آن را فتح کرد

در سال 1978 جوزپ لوییس نونیز در انتخاباتی توسط اعضای باشگاه به عنوان مدیر جدید انتخاب شد. این تصمیم بسیار نزدیک و متصل به گذار اسپانیا در مسیر دموکراسی و پایان یافتن دیکتاتوری فرانکو در سال 1974 بود. هدف اصلی نونیز ارتقا دادن بارسا به سطح یک باشگاه جهانی از طریق ثبات بخشیدن به آن در زمین و خارج از آن بود. وی به توصیه کرایف، آکادمی جوانان بارسلونا، لا ماسیا را در 20 اکتبر 1979 تأسیس کرد.[38] دوره ریاست او 22 سال به طول انجامید و بر بارسلونا تاثیر بسازایی گذاشت. از زمان نونیز سیاست‌های سختگیرانه‌ای برای دستمزد و نظم و انضباط به جا مانده‌است.[39][40]

در 16 مه 1979 بارسلونا با شکست 4–3 فورتونا دوسلدورف در مقابل بیش از 30?000 طرفدار بارسلونایی که برای دیدن بازی به بازل سوئیس آمده بودند، توانست برای اولین بار جام در جام اروپا فتح کند. در 1982 مارادونا با قراردی به مبلغ 5 میلیون پوند از بوکا جونیورز خریده شد و دهمین رکورد جهان از حیث مبلغ قرار داد رقم خورد.[41] در پایان فصل 1983–1982 بارسلونا توانست با مربیگری منوتی، رئال مادرید را شکست دهد و قهرمان کوپا دل ری شود. حضور مارادونا در بارسا دیری نپایید و او بارسلونا را برای پیوستن به ناپولی ترک کرد. در آغاز فصل 1985–1984 تری وینابلز به عنوان مربی انتخاب شد و توانست لا لیگا را با هافبک برجسته? آلمانی، برند شوستر فتح کند. در فصل بعدی او تیم را به مرحله فینال جام باشگاه‌های اروپا برد که در ضربات پنالتی بارسا مغلوب استوا بخارست شد و عنوان نایب قهرمانی را کسب کرد.[39]

پس از جام جهانی فوتبال 1986 باشگاه گری لینکر آقای گل آن رقابت‌ها را از باشگاه اورتون خرید و با دروازه‌بان آندونی زوبیزارتا قرار دادی طولانی بست. اما تیم در حالی که شوستر در محرومیت به سر می‌برد نتوانست موفقیت‌های زیادی کسب کند. وینابلز در آغاز فصل 1988–1987 از بارسا اخراج و لوییس آراگونز جانشین او شد. تمرد بازیکنان از نونیز در رویدادی که به هسپریا موتینی شهرت دارد در همین فصل رخ داد و این فصل با پیروزی 1–0 در مقابل رئال سوسیداد در فینال کوپا دل ری به پایان رسید.[39]

یوهان کرایف برنده چهار عنوان قهرمانی لا لیگا با بارسلونا در سمت مربی

در سال 1988 کرایف به عنوان سرمربی به باشگاه بازگشت و به زبان ساده‌تر یک تیم رویایی جمع کرد. در حالی که باشگاه با ستاره‌های بین‌المللی چون روماریو، رونالد کومان، میشل لادروپ و هریستو استویچکوف قرار داد داشت، او ترکیبی از بازیکنان اسپانیایی چون خوزه ماری باکرو، جوزپ گواردیولا و تکسیکی بگیریستین را به زمین می‌برد.[42] بارسا زیر نظر یوهان کرایف توانست چهار عنوان قهرمانی لالیگا را بین سال‌های 1991 تا 1994 پی در پی کسب کند. در رقابت‌های اروپایی نیز با شکست سمپدوریا در فینال جام در جام اروپا 1989 و لیگ قهرمانان اروپا 1992 هر دو عنوان قهرمانی را به دست آورد. همچنین بارسا کوپا دل ری در سال 1990، سوپر جام اروپا در سال 1992 و سه سوپر جام اسپانیا را نیز ازآن خود کرد. یوهان کرایف با 11 عنوان قهرمانی، موفق‌ترین مربی باشگاه تا به امروز بوده و با 8 سال مربیگری پی در پی بیشترین مدت باقی‌ماندن در سمت مربیگری باشگاه را داراست.[43] بخت یوهان کرایف در فینال دو فصل آخر مربیگریش برگشت و کسب نتایج ضعیف اسباب اخراج او توسط نونیز را فراهم کرد.[39]

بابی رابسون جایگزین کرایف شد و تنها در فصل 1997–1996 در این سمت باقی‌ماند. او رونالدو را از پی‌اس‌وی خرید و توانست سه جام کوپا دل ری، سوپر جام اسپانیا و جام در جام اروپا را برای باشگاه به ارمغان آورد. حضور رابسون تنها یک راه حل کوتاه مدت بود تا لوئیس فن خال بتواند به باشگاه بپیوندد.[44] رونالدو نیز چون مارادونا برای مدت کوتاهی در باشگاه ماند و سپس به اینتر میلان پیوست. به هرشکل ستارگان تازه‌ای چون لوییس فیگو، پاتریک کلایورت، لوییز انریکه و ریوالدو در باشگاه ظاهر شدند و بارسا هر دو جام کوپا دل ری و لا لیگا را در سال 1998 بالای سر برد. در 1999 ریوالدو به عنوان چهارمین بازیکن بارسلونا توانست عنوان بهترین بازیکن فوتبال سال اروپا را کسب کند. علی‌رغم تمام این موفقیت‌ها داخلی، عدم پیروزی بارسا در فینال لا لیگا 2000 که سبب قهرمانی رئال مادرید شد، استعفای نونیز و فن خال را در پی داشت.[44]
[ویرایش]
رفتن نونیز و آمدن لاپورتا (2010–2000)

خوان لاپورتا در حال مصاحبه با خبرنگاران در سال 2009

رفتن نونیز و فن خال از باشگاه قابل مقایسه با پیوستن لوییس فیگو به رئال مادرید نبود، فیگو نه تنها کاپیتان دوم تیم بلکه به عنوان قهرمانی قابل ستایش نزد هواداران بارسا شناخته می‌شد، تاجایی که بسیاری از کاتالونیایی‌ها او را از خودشان می‌دانستند. هواداران بارسا که از تصمیم پیوستن فیگو به رقیب دیرینه خود بسیار ناراحت بودند، این ناراحتی را با استقبال خشم‌آلود خود از حضور فیگو در نیوکمپ نشان می‌دادند، حتی در اولین حضور او در نیوکمپ به سمتش یک کله خوک و شیشه پر ویسکی پرتاب کردند.[45] در سال 2000 خوان گسپارت جایگزین نونیز شد و به مدت سه سال در این سمت باقی‌ماند. در این مدت باشگاه شاهد رفت‌وآمد مربیان بود. در نهایت فن خال برای بار دوم به باشگاه بازگشت ولی از آنجایی که نتیجه مثبتی حاصل نشد، فن خال و گسپارت هر دو استعفا دادند.[46]

پس از دوران ناموفق گسپارت، باشگاه با ترکیبی از مسئولین جوان به اوج بازگشت. خوان لاپورتا جایگزین گسپارت شد و فرانک ریکارد بازیکن سابق تیم ملی فوتبال هلند به عنوان مربی بارسا انتخاب شد. تاثیر بازیکنان بین‌المللی و ترکیب آن‌ها با بازیکنان اسپانیایی تیم را به سمت کسب موفقیت مجدد سوق داد. بارسا توانست در سال 2005–2004 لا لیگا و سوپر جام اسپانیا را فتح کند و قرار دادی با رونالدینیو، بازیکن سال فوتبال جهان 2006 ببندد.[47]

در فصل 2006–2005 بارسا مجدداً قهرمان لا لیگا و سوپر جام اسپانیا شد. در فینال لیگ قهرمانان بارسلونا در مقابل آرسنال قرار گرفت، درحالی که آرسنال تا پیش از 15 دقیقه پایان بازی با 10 بازیکن پیروز میدان بود، بارسا توانست نتیجه بازی را 2–1 به نفع خود تغییر دهد و جام را بعد از 14 سال بالای سر بگیرد.[47] در همان سال بارسلونا در جام باشگاه‌های جهان نیز شرکت کرد و در فینال با گل دقیقه 82 حریف برزیلی خود، مغولب اینترناسیونال شد.[48][49] اگرچه بارسلونا فصل 2007–2006 را با قدرت شروع کرد، اما در پایان بدون کسب هیچ عنوانی فصل را به پایان رساند. بعدها اردوی پیش از فصل در ایالات متحده که منجر به مصدومیت ساموئل اتوئو و لیونل مسی شد، به عنوان دلیل عدم موفقیت باشگاه اعلام شد.[50][51]

شش جام مختلف که بارسلونا تنها در سال 2009 فتح کرد.

در لالیگا که بارسا در بیشتر فصل‌ها در جایگاه اول قرار داشت، در سال جدید بی‌ثباتی باشگاه فرصتی برای پیشی گرفتن رئال مادرید و قهرمانی آنان شد. فصل 2008–2007 برخلاف سال‌های گذشته موفقیتی برای باشگاه به همراه نداشت و در پی آن جوزپ گواردیولا مربی تیم دوم بارسلونا در پایان فصل جایگزین ریکارد شد.[52]

بارسا در فینال کوپا دل ری 2009 با شکست 4–1 اتلتیک بیلبائو برای 25امین بار قهرمان این رقابت‌ها شد. سه روز پس از آن شکست رئال مادرید در رقابت‌های لالیگا جام را برای بارسلونا در فصل 2009–2008 به ارمغان آورد. بارسا در حالی فصل را به پایان رساند که در ورزشگاه المپیک رم، منچستر یونایتد فاتح سال قبل جام باشگاه‌ها را با نتیجه 2–0 شکست داد و سومین عنوان قهرمانی جام باشگاه‌ها را فتح کرد. در نتیجه برای اولین بار در اسپانیا اولین سه‌گانه را به دست آورد.[53][54][55] بارسا با شکست مجدد اتلتیک بیلبائو در فینال سوپر جام اسپانیا 2009 و پیروزی در مقابل شاختار دونتسک در فینال سوپر جام اروپا 2009 دو جام دیگر را نیز بالای سر برد.[56] در دسامبر 2009، بارسا جام باشگاه‌های جهان 2009[57] را نیز فتح کرد و اولین تیم تاریخ فوتبال شد که شش‌گانه جام‌ها را توانست کسب کند.[58] همچنین بارسلونا با فتح لالیگا با 90 امتیاز و فتح سوپر جام برای 9امین بار توانست دو رکورد تازه در فوتبال اسپانیا به ثبت برساند.[59][60]
[ویرایش]
رفتن لاپورتا و آمدن راسل ( تاکنون‌–2010)

بعد از کناره‌گیری لاپورتا در ژوئن 2010، ساندرو راسل بعد از مدتی کوتاه به عنوان مدیر جدید باشگاه انتخاب شد. رأی‌گیری برای انتخاب مدیر جدید در 13 ژوئن 2011 برگزار شد و راسل توانست با کسب 61.35‌? (تعداد 56?088 رأی) کل آرای مأخوذه به ریاست باشگاه برسد.[61] او سپس توانست داوید ویا را با 40 میلیون یورو از والنسیا[62] و خاویر ماسکرانو را با 19 میلیون یورو از لیورپول[63] به همراه دو بازیکن دیگر در نوامبر 2010 به‌خدمت بگیرد. بارسلونا توانست در اولین ال کلاسیکو در فصل 2010-11، رئال مادرید را با حساب 5-0 شکست دهد و هم‌چنین در آن فصل توانست برای سومین سال پیاپی با 96 امتیاز فاتح لالیگا شود.[64] در آوریل 2011 بارسلونا که به فینال کوپا دل ری راه یافته‌بود دراین مرحله مقابل رئال مادرید قرار گرفت و بازی را با حساب 1-0 در مستایا واگذار کرد.[65] در ماه مه نیز، بارسلونا در فینال لیگ قهرمانان اروپا با شکست دادن منچستر یونایتد با حساب 3-1 در ورزشگاه ومبلی لندن که از یک لحاظ تکرار فینال سال 2009 محسوب می‌شد، برای چهارمین بار قهرمان اروپا شد.[66]
[ویرایش]
هواداران باشگاه

طرفداران بارسا در نیوکمپ
نوشتار اصلی: هواداران باشگاه فوتبال بارسلونا


نام مستعار طرفداران بارسلونا کولز است. گفته می‌شود 25? از جمعیت اسپانیا طرفدار بارسلونا هستند و بعد از رئال مادرید که 32? از اسپانیایی‌ها هوادار آن هستند، بارسا در جایگاه دوم قرار می‌گیرد. جایگاه سوم نیز به تیم والنسیا با 5? حامی تعلق دارد.[67] در اروپا بارسا دومین تیم محبوب این قاره‌است.[68] تعداد اعضای باشگاه از فصل 2003–04 از 100?000 نفر به 170?000 نفر تا سپتامبر 2009 افزایش قابل توجهی داشته‌است.[69]

علاوه بر عضویت، در ژوئن 2010، به طور رسمی 1?335 نفر در نقاط مختلف جهان در انجمن هواداران بارسا ثبت نام کرده‌اند. انجمن‌های هواداران وظیفه تبلیغ بارسلونا در محل‌های مختلف را دارند و در مقابل در حین بازدید از بارسلونا خدمات مفیدی دریافت می‌کنند.[70] همچنین بارسا هواداران بسیار برجسته‌ای تاکنون داشته که در این میان می‌توان به پاپ ژان پل دوم که عضو افتخاری باشگاه بود یا خوزه زاپاترو که نخست وزیر فعلی اسپانیا است اشاره کرد.[71][72]
[ویرایش]
ال کلاسیکو
نوشتار اصلی: ال کلاسیکو

رقابت شدید میان دو تیم قوی‌تر در لیگ‌های ملی بسیار معمول است و این در مورد لا لیگا نیز صدق می‌کند، جایی که به بازی میان بارسلونا و رئال مادرید ال کلاسیکو (به اسپانیایی: El Clásico) می‌گویند. از ابتدا این دو تیم به عنوان نماینده دو منطقه و شهر رقیب، کاتالونیا و کاستیل شناخته می‌شوند. این رقابت بازتابی از تنش‌های فرهنگی و سیاسی میان دو منطقه‌است که از جنگ داخلی اسپانیا نشئت می‌گیرد.[73]

در مدت دیکتاتوری پریمو ده ریورا و بخصوص فرانسیسکو فرانکو (1939-1975) تمامی فرهنگ‌های محلی مورد سرکوب قرار گرفتند و تمام زبان‌های رایج در اسپانیا جز کاستیلایی ممنوع اعلام شدند.[74][75] مردم کاتالان به یک نماد برای ابراز آزادی خواهی نیاز داشتند و بارسا تبدیل به فراتر از یک باشگاه (به کاتالان: Més que un club) برای کاتالان‌ها شد. به گفته? مانوئل واسکس مونتالبان، پیوستن به بارسلونا بهترین راه برای کاتالان‌ها بود تا هویت خود را نشان دهند، این راه نسبت به پیوستن به جنبش‌های ضد فرانکو کم هزینه‌تر بود و امکان ابراز مخالفت را به آن‌ها می‌داد.[76]

از سوی دیگر رئال مادرید در بسیاری از موارد به عنوان تجسمی از تمرکز ظلم حاکمیت، رژیم فاشیستی و فراتر از آن بود. (سانتیاگو برنابئو که ورزشگاه رئال به نام اوست از افرادیست که علیه ملی گرایی فرانکو جنگید.)[77][78] به هر شکل در طول جنگ داخلی اسپانیا، اعضای هر دوتیم نظیر جوزپ سانیول و رافائل سانچز گوئرا متحمل آسیب‌هایی از سوی هواداران فرانکو شدند.

در دهه 1950، زمانی که بحث انتقال آلفردو دی استفانو مطرح شد، اختلاف دو باشگاه تشدید یافت. در نهایت او رئال مادرید را انتخاب کرد و در آن فصل باعث موفقیت آن‌ها نیز شد.[79] در دهه 1960 هر دو تیم در جام اروپا به مصاف با یکدیگر رفتند که رئال مادرید توسط بارسا حذف شد.[80] همچنین در آخرین رویارویی دو تیم در سال 2002 که توسط رسانه‌های اسپانیا «رقابت قرن» نام گرفت، بیش از 500 میلیون نفر شاهد دیدار دو تیم بودند.[81]
نتیجه رقابت‌های رسمیپیروزی‌های رئال مادرید 86
پیروزی‌های بارسلونا 84
تساوی 45
گل‌های رئال مادرید 361
گل‌های بارسلونا 347
مجموع رقابت‌ها 215

[ویرایش]
دربی بارسلونا
نوشتار اصلی: شهرآورد بارسلونا

رقیب منطقه‌ای بارسا، اسپانیول است. برخلاف بارسا که هیئت مدیره اولیه آن از ملیت‌های مختلف بودند. این تیم توسط علاقه‌مندان به فوتبال اسپانیا تأسیس شد و سپس از حمایت پادشاه برخوردار گشت. اسپانیول آشکارا به عنوان یک تیم ضد بارسلونایی تأسیس شد و آن‌ها همواره بارسا را به عنوان یک تیم بیگانه می‌دیدند.[82] از آنجایی که مردم کاتالونیا اسپانیول را به عنوان نماینده‌ای از مادرید می‌دیدند، رقابت‌ها جدی‌تر شد.[20] زمین اصلی باشگاه اسپانیول در منطقه اعیان نشین ساریا بود.[83][84]

اسپانیول به طور سنتی بخصوص در زمان حکومت فرانکو، به زعم اکثریت شهروندان بارسلونا به عنوان ترویج کننده مشروعیت حکومت شناخته می‌شد و این در تضاد کامل با روحیه انقلابی بارسلونایی‌ها بود.[85] در 1918 که بحث خودمختاری مطرح شده بود اسپانیول شروع به مخالفت با آن کرد.[82] بعدها اسپانیول در کنار فاشیست‌ها از گروه‌های حامی فالانژ که می‌خواستند به جنگ داخلی بپیوندند حمایت می‌کرد. باوجود این تفاوت‌های فکری، دربی به‌خاطر تفاوت اهداف هر دو باشگاه، بیشتر برای هواداران اسپانیول اهمیت داشته تا بارسلونا. در سال‌های اخیر رقابت میان دو باشگاه کمتر رنگ و بوی سیاسی داشته و باشگاه اسپانیول نیز نام رسمی و سرود باشگاه را از اسپانیایی به کاتالان ترجمه کرده‌است.[82]

اگرچه در تاریخ لا لیگا بیشتر دربی‌ها منطقه‌ای هستند، این رقابت نامعمول نیز کاملاً با برتری بارسلونا همراه بوده‌است. اسپانیول در تمام طول 70 سال گذشته تنها سه بار بالاتر از بارسلونا قرار داشته و در مسابقات جام حذفی کاتالونیا تنها در سال 1957 موفق به پیروزی در برابر بارسا شده‌است. همچنین بهترین نتیجه‌ای که اسپانیول تاکنون از شهرآورد بارسلونا به دست آورده 6–0 در سال 1951 بوده‌است. اسپانیول در فصل 2009–2008 با کسب پیروزی 2–1 در مقابل بارسا تنها تیمی است که توانسته سه بار در یک فصل بارسلونا را در نیوکمپ شکست بدهد.[86]
[ویرایش]
درآمد و دارایی

در 2010، مجله فوربز با اعلام ثروت باشگاه بارسلونا در حدود 752 میلیون یورو، آن‌ها را در جایگاه چهارم پس از منچستر یونایتد، رئال مادرید و آرسنال به عنوان ثروتمندترین باشگاه جهان قرار داد..[87][88] طبق گفته دلویت، بارسلونا با در آمد 366 میلیون یورو در همین سال، جایگاه دوم را پس از رئال مادرید که 401 میلیون یورو درآمد دارد به دست آورده‌است.[89]

حسابرسی‌های دلویت در ژوئیه 2010 نشان می‌دهد بارسلونا 442 میلیون یورو بدهی دارد. این رقم دقیقاً 58 درصد از کل دارایی‌ها بارسلونا است که فوربز آن را اعلام کرده بود. مدیر جدید باشگاه این بدهی‌ها را ناشی از مشکلات ساختاری دانسته‌است.[90] خبرها حکایت از آن دارد که در سال جاری بارسا مبلغ 79 میلیون یوروی دیگر ضرر خواهد داشت، این درحالیست که بارسلونا یکی از مدافعان عنوان قهرمانی لالیگا است.[91]
[ویرایش]
رکوردها

پائولینو آلکانترا

ژاوی در حاضر با مجموعاً 555 بازی برای بارسلونا و 369 بازی در لالیگا رکوردار همراهی باتیم است.[92]

برترین گلزن بارسا تاکنون در تمام رقابت‌ها حتی دوستانه، پائولینو آلکانترا با 357 گل بوده‌است.[92] سزار رودریگز با 195 گل زده در بین سال‌های 1942 تا 1955 بهترین گل زن بارسا در لا لیگا می‌باشد. اگرچه احتمال می‌رود لیونل مسی که تاکنون 127گل در لالیگا برای بارسا به ثمر رسانده این رکورد را به‌زودی بشکند.[93]

در 2 فوریه 2009 بارسا به مجموع 5000 گل زده در لا لیگا رسید. گل 5000ام بارسا را مسی در بازی مقابل ریسینگ سانتاندر که بانتیجه 2–1 به نفع بارسلونا تمام شد، به ثمر رساند.[94] در 18 دسامبر 2009 بارسا با شکست 2–1 استیودیانتس ششمین عنوان قهرمانی خود را در یک سال به دست آورد و تنها تیمیست که شش‌گانه جام‌ها را در تاریخ فوتبال فتح کرده‌است.[95] همچنین بارسلونا با فتح 25 کوپا دل ری و 9 سوپرجام اسپانیا از این حیث نیز رکورد دار است.[96][97]

در 3 مارس 1986 در بازی یک چهارم نهایی جام اروپا، بارسا به میزبانی یوونتوس رفت که در آن بازی 120?000 نفر به تماشای بازی پرداختند و رکورد بیشترین حضور حامیان بارسا رقم خورد.[98] با توجه به نوسازی ورزشگاه در 1990 و قانون منع امکان تماشای بازی به صورت ایستاده احتمالاً این رکورد هرگز نمی‌شکند، زیرا ظرفیت ورزشگاه 99?354 نفر است.[99][1]
[ویرایش]
آرم‌ها و لباس‌ها

نخستین آرم باشگاه بارسلونا

آرم اصلی باشگاه به شکل تاجی دربالای تصویر به یادگار تاج و تخت آراگون و خفاشی نماد شاه جیمز بود که به دو شاخه یکی از درخت برگ بو و دیگری نخل احاطه شده‌است.[100] در سال 1910 بارسلونا بین اعضای خود یک مسابقه طراحی برای طراحی نماد باشگاه برگذار کرد که کارلس کومامالا از بازیکنان باشگاه برنده آن شد. پیشنهاد کومامالا با تغییراتی جزئی همچنان به عنوان نماد باشگاه باقی‌مانده‌است. طرح اولیه شامل تاج و صلیب سنت جورج در قسمت بالا گوشه? چپ با پرچم کاتالان در کنار آن و رنگ تیم در پایین بود.[101]

رنگ‌های آبی و قرمز در پیراهن برای اولین بار در دیدار مقابل هیسپانیا در سال 1900 استفاده شد.[102] چندین نظریه در رابطه با طراحی لباس آبی و قرمز بارسلونا وجود دارد. پسر یکی از اولین مدیران باشگاه، آرتور ویتی مدعیست که ایده این طرح لباس به پدرش تعلق دارد و او لباس را بر اساس لباس تیم مدرسه بازرگانی تیلور پیشنهاد کرده‌است. نظریه دیگر برطبق گفته تونی استالبر نویسنده‌است که رنگ‌ها را متعلق به جمهوری اول ماکسیمیلیان روبسپیر می‌داند. گذشته از دو نظریه قبلی، رایج‌ترین نظریه در کاتالونیا این است که خوان گمپر رنگ لباس بارسا را از تیم سابقش، بازل انتخاب کرده‌است.[103]

بارسلونا از زمان تأسیس هرگز تبلیغ هیچ شرکتی را بر روی پیراهن خود نداشته‌است. در 14 ژوئیه 2006 باشگاه خبر عقد قراردادی 5 ساله را با یونیسف اعلام کرد، طبق این قرارداد لوگوی یونیسف در این مدت بر روی پیراهن تیم قرار می‌گرفت و هرسال مبلغ 1?5 میلیون یورو کمک مالی از طرف بنیاد باشگاه فوتبال بارسلونا به یونیسف پرداخت می‌شد.[104] بنیاد باشگاه فوتبال بارسلونا در سال 1994 بر پایه? تصمیم رئیس کمیته? سیاست‌گذاری‌های اقتصادی باشگاه به عنوان نهادی برای جمع آوری کمک و جلب پشتیبان‌های مالی برای سازمان‌های غیر ورزشی راه‌اندازی شد.[105] از سال 2004 شرکت‌ها می‌توانند با پرداخت 40 الی 60 هزار پوند در سال یکی از 25 عضو افتخاری بنیاد شوند. همچنین جمع دیگری متشکل از 48 عضو وجود دارد که سالانه 14?000 پوند پرداخت می‌کنند. علاوه بر این عده‌ای دیگر از حامیان با پرداخت سالانه 4?000 پوند وجود دارند. باید توجه داشت که مدرکی از دخالت جدی اعضای افتخاری در سیاست‌های باشگاه در دست نیست، هرچند بر طبق گفته آنتونی کینگ «بعید است که اعضای افتخاری بنیاد در تصمیم گیری‌های باشگاه دخالتی نداشته باشند.»[106]

بارسلونا با عقد قراردادی به مبلغ 150 میلیون یورو با بنیاد قطر به مدت پنج سال بالاخره به عدم پذیرش اسپانسر لباس خود پایان داد. این قرارداد از فصل 12-2011 آغاز می‌شود.[107]دوره طراح اسپانسر
1982–1992 می‌با بدون اسپانسر
1992–1998 کاپا
1998–2006 نایک
2006–2011 یونیسف
2011– بنیاد قطر، یونیسف




موضوع مطلب :

جمعه 91 مهر 14 :: 12:43 عصر

کاغذ ابری یا ابر و باد نوعی کاغذی نقش‌دار است که‌ از آمیختن‌ رنگهای‌ گوناگون‌ نقوشی‌ درهم‌ و شبیه‌ به‌ ابر یا امواج‌ آب‌ بر آن‌ پدید می‌آورند. از انواع این کاغذ برای‌ آراستن‌ حاشیه? کتابهای‌ خطی‌ نفیس‌، مرقعات‌، متن‌ قطعات‌ خط و نقاشی‌، روی‌ جلد، آستر بدرقه? کتاب‌، زمینه? قلمدان و جعبه‌های‌ روغنی‌ استفاده می‌شده است و امروزه‌ بیشتر برای‌ قطعه‌نویسی‌ در کار خوشنویسی و یا قطعات مینیاتور یا تذهیب به‌ کار می‌رود.


بخشی از یک کاغذ ابری ساخت فرانسه 1880 م

مواد و وسایل مورد نیاز [ویرایش]

  • آماده‌سازی‌ رنگها که در گذشته بیشتر از رنگ‌های طبیعی معدنی و گیاهی استفاده می‌شد و امروزه بیشتر از رنگ‌های روغنی بهره می‌گیرند.
  • آماده‌سازی‌ کاغذ که امروزه با وجود کاغذهای متنوع کارخانه‌ای کمتر کسی سراغ کاغذهای دست ‌ساز می‌رود.
  • تهیه? لعاب‌ یا مایع‌ ابری‌ برای غلظت دادن به آب که از مواد مختلفی ساخته می‌شده است.
  • بَستِمان‌ یاافزودن‌ مواد چسبانکی‌ چون‌ صمغ‌، سریش‌، سرپشم‌ و جز آن‌ برای چسبندگی و قوام بیشتر آب.
  • تهیه حوضچه‌ یا سینی برای پر کردن از آب و مواد غلیظ و شناور کردن رنگها بر روی آن. انداره حوضچه‌ متناسب‌ با کاغذی‌ که‌ قرار است بر آن‌ نقش‌ ابری‌ پدید آید درنظر گرفته ‌می‌شود.
  • تهیه شانه‌ یا ابزاری برای ایجاد نقوش بر روی سطح شناور.

روش ساخت [ویرایش]

ساخت کاغذ ابری

ابتدا مایع غلیظ و با قوامی را داخل سینی یا حوضچه‌ای ریخته و بعد رنگ را که معمولاً از نوعرنگ و روغن است را رقیق نموده و روی مایع غلیظ داخل سینی می‌ریزند. سپس با یک شانه که دندانه‌های مجرایی دارد و یا نوک یا ته قلم مو یا ابزاری مانند آنها رنگها را بهم میزند تا نقش مورد نظر بدست آید؛ سپس کاغذ را روی آن گذاشته تا رنگها جذب کاغذ گشته و سریع بر می‌دارند و داخل آب می‌شویند تا مایع غلیظ از کاغذ جدا شود. پس از خشک شدن کاغذ، به‌عنوان آخرین مرحله، معمولاً آنرا اتو یا پرس می‌کنند و آهار و مهره می‌زنند تا صیقلی شده و برای خوشنویسی مناسب باشد.

 

 

 

 

 






موضوع مطلب :

چهارشنبه 91 مهر 12 :: 7:48 عصر

 

تاریخچه‌ [ویرایش]

رسالات‌ مربوط به‌ خط و خوشنویسی‌ یا کاغذ و رنگ‌ سازی‌ که‌ از نیمه دوم‌ سدة 10ق‌/16م‌ به‌ بعد نوشته‌ شده‌ است‌، آگاهی‌های‌ پراکنده‌ای‌ درباره کاغذ ابری‌ به‌‌دست‌ می‌دهد. کهن‌‌ترین‌ نمونه شناخته‌ شده‌ در این‌ مورد فصلی‌ از یک‌ نسخه زیر نام‌ رساله خوشنویسی‌ است‌ که‌ در فاصله سالهای‌ 963 تا 1014ق‌/1555 تا 1065م‌ به‌‌فارسی‌ نوشته‌ شده‌ و در کتابخانه پتنه هند موجود است‌.[1]

پیدایش‌ و ساخت‌ کاغذ ابری‌ به‌ اواخر سده? 9ق‌/15م‌ باز می‌گردد. اختراع‌ اینگونه‌ کاغذ را بهخواجه‌ شهاب‌ الدین‌ عبدالله‌ مروارید (865 -922ق‌/1461-1516م‌) متخلص‌ به‌ «بیانی‌» نسبت می‌دهند، او فرزند خواجه‌ شمس‌ الدین‌ محمد کرمانی‌ از بزرگ‌ زادگان‌ و وزیران‌ دربار تیموریان‌ بود.[2]

برخی‌ از منشیان‌ و هنرمندان‌ پایان‌ سده 10 و آغاز سده 11ق‌/16 و 17م? میر محمد طاهر هنرمند ایرانی‌ مقیم‌ هند را مخترع‌ کاغذ ابری‌ دانسته‌اند که شماری‌ از پژوهندگان‌ معاصر نیز از این‌ نظر پیروی‌ کرده‌اند. گفته می‌شود میرمحمدطاهر که مردی صاحب ذوق و هنر بود در زمان شاه­تهماسب از ایران به هندوستان رفت و کاغذ ابری را در آنجا اختراع نمود و بلافاصله به ایران فرستاد و بزرگان و اشراف و هنرمندان ایران آن را برای حاشیه کتابهای نفیس بسیار مناسب دانستند. چون مقدار کاغذ ابری ارسالی از هندوستان کفاف تقاضای صنعت کتاب‌سازی داخل را نمی‌داد، اهل هنر و صنعت کتاب‌آرایی بر آن شدند که نظیر آن را بسازند. مولانا یحیی قزوینی در ایران نخستین کسی بود که موفق شد کاغذهای ابری به روش میرمحمدطاهر درست نموده و در اختیار علاقمندان قرار دهد. کاغذهای ابری یحیی قزوینی در آن اوایل مثل کاغذ ابری استاد میرمحمدطاهر نبود، ولی بعد با به دست آوردن نسخه استاد موفق گردید به بهترین وجهی اقدام به ساخت کاغذ ابری نماید.[3]

با این وجود پیداست‌ که‌ هنر ابری‌‌سازی‌ از خواجه‌ عبدالله‌ مروارید به‌ وسیله هنرمندان‌ ایرانی‌ به‌ هند برده‌ شده‌ و در آنجا پیشرفت‌ بسیار کرده‌ است‌، تاحدی‌ که‌ نمونه‌های‌ کار ایرانیان‌ مهاجر به هند زیباتر از نمونه‌ کارهای‌ هنرمندان‌ داخل‌ ایران‌ از آب‌ درآمده‌ است‌ و احتمالا آنچه‌ محمد طاهر در هند ساخته‌ و به‌ ایران‌ فرستاده‌، از چنان‌ زیبایی‌ ویژه‌ای‌ از نظر طرح‌ و نقش‌ برخوردار بوده‌ که‌ خود در حد اختراع‌ و ابتکار به‌ حساب‌ می‌آمده‌ است‌. از این‌ رو دادن‌ لقب‌ مخترع‌ و واضع‌ به‌ او به‌ سبب‌ نوآوریهای‌ او بوده‌ است‌ نه‌ اختراع‌ ابری‌‌سازی‌.[4]

ابری‌‌سازی‌ از ایران‌ به‌ سرزمین‌ عثمانی نیز رفته‌، و هنرمندان‌ آن‌ سرزمین‌ به‌‌تقلید از ایرانیان‌ به‌‌ساختن‌ کاغذ ابری‌ پرداخته‌اند که هنوز هم در سرزمین ترکیه از رونق خاصی برخوردار است و آن را «ابرو» می‌نامند. نخستین‌ متنی‌ که‌ به‌‌زبان‌ ترکی‌ در این‌باره‌ نوشته‌ شده‌، نسخه‌ای‌ است‌ با نام‌ ترتیب‌ رساله ابری‌ که‌ تاریخ‌ 1017ق‌ (1608م‌) دارد. وجود نام‌ برخی مواد در رساله‌ و چگونگی‌ نحوه تنظیم‌ آن‌ و شرح‌ روش‌ رنگ‌آمیزی‌ کاغذ، نشانگر این‌ است‌ که‌ رساله‌ از یک‌ متن‌ فارسی‌ ترجمه‌ شده‌ است‌.

دو صفحه از کاغذ ابری ژاپنی که روی آن خوشنویسی کرده‌اند

جهانگردان‌ و بازرگانان‌ اروپایی‌ که‌ در ایران‌ اینگونه‌ کاغذ را دیدند، به‌ سبب‌ شباهت‌ نقش‌ آن‌ باسنگ‌ مرمر به‌ویژه‌ مرمرهای‌ رگه‌دار، آن‌ را «کاغذ مرمرین‌» یا رگه‌دار خواندند و همچنین ابری‌‌سازی‌ از سرزمین‌ عثمانی‌ به‌ اروپا برده‌ شد و سپس اروپائیان‌ به‌ ساختن‌ کاغذ ابری‌ چاپی‌ پرداختند، و از مواد تازه‌ای‌ نیز بهره‌ گرفتند، اینگونه‌ کاغذ سپس‌ به‌ ایران‌ صادر گردید و به‌ ابری‌ فرنگی‌ مشهور شد و بیشتر برای‌ روی‌ جلد و آستر بدرقه کتابها و دفترها به‌ کار رفت‌. ساختن‌ کاغذ ابری‌ تا سده? 13ق‌/19م‌ در ایران‌ و هند و به‌ ویژه‌ در کشمیر رونق‌ داشت‌. بعدها کاغذ ابری‌ به‌ ژاپن برده‌ شد و هنرمندان‌ ژاپنی‌ از آن‌ تقلید کردند و مدتها در ژاپن‌ مورد استفاده‌ بود.






موضوع مطلب :

چهارشنبه 91 مهر 12 :: 7:46 عصر

یکی از مقدمات اصلی نوروز ایرانیان "سفره هفت سین" است که ساعاتی پیش از تحویل سال نو گسترده می شود، این سفره از سابقه تاریخی برخوردار بوده و هر یک از اجزای آن نیز به نیت خاصی بر سفره نوروزی جای می گیرند .






برخی پژوهشگران، ریشه تاریخی این جشن را به "جمشید پیشدادی" نسبت می دهند و نوروز را "نوروز جمشیدی" می خوانند. این گروه معتقدند که جمشید شاه بعد از یک سلسله اصلاحات اجتماعی بر تخت زرین نشست و فاصله بین دماوند تا بابل را در یک روز پیمود و آن روز (روز هرمزد) از فروردین ماه بود. چون مردم از شگفتی دیدنش جشن گرفتند و آن روز را "نوروز" خواندند.

فردوسی شاعر بزرگ پارسی گوی نیز در شاهنامه پیدایش نوروز را به جمشید شاه نسبت می دهد:


به جمشید بر گوهر افشاندند

مر آن روز را روز نو خواندند

سر سال نو هرمز فرودین

بر آسوده از رنج روی زمین

بزرگان به شادی بیاراستند

می و جام و رامشگران خواستند

چنین جشن فرخ از آن روزگار

به ما ماند از آن خسروان یادگار

اما عاملی که "نوروز" را از دیگر جشن های ایران باستان جدا کرد و باعث ماندگاری آن تا امروز شد، "فلسفه وجودی نوروز" یعنی زایش و نوشدنی است که همزمان با سال جدید در طبیعت نیز دیده می شود.

یکی از نمودهای زندگی جمعی، برگزاری جشن ها و آیین های گروهی است، گردهم آمدن هایی که به نیت نیایش و شکرگزاری و یا سرور و شادمانی شکل می گیرند.
بر همین اساس جشن ها و آیین های جامعه ایران را هم می توان به سه گروه عمده تقسیم بندی کرد: جشن ها و مناسبت های دینی و مذهبی، جشن های ملی و قهرمانی و جشن های باستانی و اسطوره ای.

جامعه ایران در گذشته به شادی به عنوان عنصر نیرو دهنده به روان انسان توجه ویژه ای داشت. آنها بر اساس آیین زرتشتی خود چهار جشن بزرگ و ویژه تیرگان، مهرگان، سده و اسپندگان (اسفندگان) را همراه با شادی و سرور و نیایش برگزار می کردند. در این بین نوروز بنا به اصل تازگی بخشیدن به طبیعت و روح انسان همچنان پایدار ماند. گرچه با توجه به قانون تغییر پدیده های فرهنگی، نوروز نیز ناگزیر نسبت به گذشته با دگرگونی هایی همراه است.

به هرحال در آیین های باستانی ایران برای هر جشن "خوانی" گسترده می شد که دارای انواع خوراکی ها بود. خوان نوروزی "هفت سین" نام داشت و می بایست از بقیه خوان ها رنگین تر باشد. این سفره معمولاً چند ساعت مانده به زمان تحویل سال نو آماده بود و بر صفحه ای بلندتر از سطح زمین چیده می شد.


در بسیاری از منابع تاریخی آمده است که "هفت سین" نخست "هفت شین" بوده و بعدها به این نام تغییر یافته است.

شمع، شیرینی، شهد (عسل)، شمشاد، شربت و شقایق یا شاخه نبات، اجزای تشکیل دهنده سفره هفت شین بودند. برخی دیگر به وجود "هفت چین" در ایران پیش از اسلام اعتقاد دارند. در زمان هخامنشیان در نوروز به روی هفت ظرف چینی غذا می گذاشتند که به آن هفت چین یا هفت چیدنی می گفتند.


بعدها در زمان ساسانیان هفت شین رسم متداول مردم ایران شد و شمشاد در کنار بقیه شین های نوروزی، به نشانه سبزی و جاودانگی بر سر سفره قرارگرفت. بعد از سقوط ساسانیان وقتی که مردم ایران اسلام را پذیرفتند، سعی کردند سنتها و آیین های باستانی خود را نیز حفظ کنند.


در کتاب فروری آمده است در روزگار ساسانیان، قاب های زیبای منقوش و گرانبها از جنس کائولین، از چین به ایران وارد می شد. یکی از کالاهای مهم بازرگانی چین و ایران همین ظرف هایی بود که بعدها به نام کشوری که از آن آمده بودند "چینی" نام گذاری شد و به گویشی دیگر به شکل سینی و به صورت معرب "سینی" در ایران رواج یافتند. به هر روی خوراکی های خاصی بر سفره هفت سین می نشینند که عبارت اند از: سیب، سرکه، سمنو، سماق، سیر، سنجد و سبزی (سبزه(


? نیتها و فلسفه قرار گرفتن خوراکهای مختلف بر سفره هفت سین:


? سمنو: نماد زایش و باروری گیاهان است و از جوانه های تازه رسیده گندم تهیه می شود.


? سیب: نماد باروری است و زایش. در گذشته سیب را در خم های ویژه ای نگهداری می کردند و قبل از نوروز به همدیگر هدیه می دادند. می گویند که سیب با زایش هم نسبت دارد، بدین صورت که اغلب درویشی سیبی را از وسط نصف می کرد و نیمی از آن را به زن و نیم دیگر را به شوهر می داد و به این ترتیب مرد از عقیم بودن و زن از نازایی رها می شد.


? سنجد: نماد عشق و دلباختگی است و از مقدمات اصلی تولد و زایندگی.


? سبزه: نماد شادابی و سرسبزی و نشانگر زندگی بشر و پیوند او با طبیعت است.


در گذشته سبزه ها را به تعداد هفت یا دوازده - که شمار مقدس برج هاست - در قاب های گرانبها سبز می کردند. در دوران باستان در کاخ پادشاهان 20 روز پیش از نوروز دوازده ستون را از خشت خام برمی آوردند و بر هر یک از آنها یکی از غلات را می کاشتند و خوب روییدن هر یک را به فال نیک می گرفتند و بر آن بودند که آن دانه در آن سال پربار خواهد بود. در روز ششم فروردین آنها را می چیدند و به نشانه برکت و باروری در تالارها پخش می کردند.


? سماق و سیر: نماد چاشنی و محرک شادی در زندگی به شمار می روند.

اما غیر از این گیاهان و میوه های سفره نشین، خوان نوروزی اجزای دیگری هم داشته است، در این میان تخم مرغ نماد زایش و آفرینش است و نشانه ای از نطفه و نژاد.


? آینه: نماد روشنایی است و حتماً باید در بالای سفره جای بگیرد.


? آب و ماهی: نشانه برکت در زندگی هستند. ماهی به عنوان نشانه اسفند ماه بر سفره گذاشته می شود.


? سکه: به نیت برکت و درآمد زیاد انتخاب شده است.


شاخه های سرو، دانه های انار، گل بیدمشک، شیر نارنج، نان و پنیر، شمعدان و... را هم می توان جزو اجزای دیگر سفره هفت سین دانست.


?کتاب مقدس هم یکی از پایه های اصلی خوان نوروزی است و بر اساس آن هر خانواده ای به تناسب مذهب خود، کتاب مقدسی را که قبول دارد بر سفره می گذارد.
چنانچه مسلمانان قرآن، زرتشتیان اوستا و کلیمیان تورات را بر بالای سفره هایشان جای می دهند. بر سر سفره زرتشتیان در کنار اسپند و سنجد، " آویشن" هم دیده می شود که به گفته موبد فیروزگری خاصیت ضدعفونی کننده و دارویی دارد و به نیت سلامتی و بیشتر به حالت تبرک بر سر سفره گذاشته می شود




موضوع مطلب :

چهارشنبه 91 مهر 12 :: 6:50 عصر
<   1   2   3   
درباره وبلاگ


باسلام خدمت بازدیدکنندگان گرامی.به سایت من خوش آمدید و امید وارم از این مطالب نهایت لذت را ببرید.این سایت با به روز کردن مطالب خود سبب می شود تا سطح علمی شما تا حد بالایی ارتقا بیابد.اگر هم پیشنهاد یا انتقادی دارید در سایت بنویسید یا آن را به ایمیل:ahmadreza.nekooei@yahoo.com بفرستید.
نویسندگان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 51
  • بازدید دیروز: 3
  • کل بازدیدها: 209902
فرم تماس
نام و نام خانوادگی
آدرس ایمیل
امیرمحمد عومی - ازهر زمان ازهرمکان

کلیه حقوق این وبلاگ برای ازهر زمان ازهرمکان محفوظ است